رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

حکایت ثواب و کباب!

شد غلامی که آب جوی آرد ، آب جوی آمد و غلام ببرد......

بعضی وقتا برای یه چیزی هرچی سعی میکنی نمیشه... نشدن که خوبه..عکسش اتفاق می افته... گاهی یه دوست میخواد کمکت کنه اما حالت بدتر میشه..... میخواد ابروتو درست کنه چشتم در میاره!... میخواد سبب ساز بشه ، سبب سوز میشه....

خلاصه یه کاری اگه بخواد بشه میشه........

 سوگوار لحظه های گذشته بودنم که فایده نداره....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد