نفس میزند موج
نفس میزند موج
ساحل نمیگیردش دست
پس میزند موج
فغانی به فریادرس میزند موج
من آن راندهی ماندهی بیشکیبم
که راهم به فریادرس بسته
دست فغانم شکسته
زمین زیر پایم تهی میکند جای
زمان در کنارم عبث میزند موج
نه در من غزل میزند بال
نه در دل هوس میزند موج
رهاکن رهاکن
که این شعلهی خرد چندان نپاید
یکی برق سوزنده باید
کزین تنگنا ره گشاید
کران تا کران خار و خس میزند موج
گر این نغمه این دانهی اشک
درین خاک رویید و بالید و بشکفت
پس از مرگ بلبل ببینید
چه خوش بوی گل در قفس میزند موج
سلام عزیزم امیدوارم که در زیر سایه خداوند در تمام مراحل زندگی موفق باشی وبلاگ قشنگی داری اگه وقت کردین به کلبه ما هم سر بزنین خوشحال میشم
پس از مرگ بلبل