رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

پرواز را از خاطر ببر..پرنده ای در کار نیست

 

ـ توقعتو کم کن تا زندگیت قشنگ بشه..

+ چطوری؟ مگه میشه بی هیچ انتظاری کاری واسه کسی انجام داد؟

ـ چرا نمیشه.. آدما رو واسه خودت نخواه..انتظار نداشته باش که جوابتو بدن..اینطوری هی پیش خودت فکر نمی کنی که چرا من اینجوری کردم اون اینجوری نکرد.. پس حالا منم این طوری می کنم..

+ اینجوری پس خودم چی؟

ـ اتفاقا واسه خودت میگم.. فکر کن همه شعور اینو ندارن که لطف تو رو درک کنن..اصلا فکر کن میخوان ازت سوء استفاده کنن..می خوان سوارت بشن.. اونوقت اگه طرف همون انسانی بود که شعور و درک لمس محبت تو رو داشت.دو دستماله می رقصی!...

البته خوب وقتی یه نفر کارش همیشه همینه که دیگه تو خوبیتو تکرار نمی کنی.. بدن تو هم پاد زهر داره برا زهر.. خودتو ازش دور می کنی

نظرات 1 + ارسال نظر
~سحر~ جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:29 ب.ظ http://Saharam.Blogsky.com

عکس فوق العاده قشنگ و عنوان جالبیه! ولی عنوان به عکستون نمیاد!!

ممنونم از نظرت..
اگه به روستا رفته باشی و صاحب بوستان بی هیچ توقعی با اون دستای پینه بسته اش و لبخند رو لبش برات تحفه مزرعه اشو بیاره.چی بگم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد