رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

تلقین

مگر نه اینکه ما آزادیم هر اعتقادی داشته باشیم؟!.. گاهی به سخره گرفتن تفکرات دیگران، دستمایه روشنفکر تلقی کردن خودمون میشه... اگر کسانی هستند که (آن میله و قفل که روی مدفن و قبر فلان آدم گذاشته شده مقدس است)، دلیل بر این نیست که احمق است و انسان اش ندانیم..

من هم برآنم تا غبار خرافات آمیخته شده با زندگی هر ایرانی را از تنم بزدایم... اما پذیرفته ام که کسانی از عوام با طرز تفکرات خودشان، از قفل امامزاده دور افتاده ای هم حاجت بگیرند; با این توجیه که او هم با این تلقین، آرامش می یابد..

یه مقاله مرتبط تو سه وبسایت که احتمالا اگه دانشجوی پزشکی یا فنی باشین، حداقل به یکیش دسترسی دارین:

Is there a role for prayer and spirituality in health care?

پی نوشت:

و اگر خدای تعالی ضرری به تو برساند جز خودش کسی نمی تواند آن را از تو دفع کند و اگر بخواهد خیری به تو برساند، هیچکس نمی تواند فضل و کرم او را از تو دریغ کند، او به هرکدام از بندگانش که بخواهد،کرمش را می رساند...یونس107

نظرات 1 + ارسال نظر
بی.نام یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:02 ق.ظ

پیراهن یوسف چشمان یعقوب را بینایی داد...و نه آرامش و نه تلقین

یوسف است و پیامبری است و معجزه ای و خدایی..و این قفلی است بر باب امامزاده ای بر روی این تپه دورافتاده که شاید هم راستین نباشد و مهمتر اینکه در عصری است که دین بازیچه دست حکومت رانان است...اینجا تنها وجه تمایز همان تلقین است.. شنیدی که "اگر ایمان داشته باشی، حاجتت را می دهد"؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد