رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

اعتماد به نفس دروغین!

 

 

چقدر برام جالبن آدمهای تو خالی که پر اعتماد به نفس ان.. انقدر قیافه میگیرن که انگار میکنی طرف کیه و چیه و از کجا به اینجا رسیده!... رفتن تو خلوت اینجور آدمها خیلی سخته، اصلا نمی خوان که نقابشون کنار زده بشه..اما وقتی به تنهاییشون راه پیدا کنی می بینی که چه دردهای بزرگی دارن..چقدر از اوضاع ناراضین و چقدر از این می ترسن که اگه این نقاب نباشه، بی حرمت بشن و کسی اطرافشون نمونه... کنار رفتن این پرده براشون کابوسه... اما باز یه چند روز دیگه که میبینی اش، برات (همون یار خلوتش که همه اینارو گفته ها!) همون نقاب رو می زنه و متعجب میشی از این همه اعتماد به نفس.... 

 

این نکورویان تمامی از برون راست بالایند و زیبا.. وز درون کج خیال و بی تمیز.. نقش بیرون از فرشته یادگار.. وز درون دیوند و دیوی نابکار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد