رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

رها کن!

از زندگی تو کشوری که بی اخلاقی خیلی ساده شده، خسته شده ام... به جایی رسیدم که ناآگاهی و چشم بستن رو بهتر میدونم... روزی این لجن زار اخلاقی همه مارو غرق میکنه..     

وطن!  وطن! 

نظر فکن به من که من  

به هرکجا غریب وار 

به زیر آسمان دیگری غنوده ام 

همیشه با تو بوده ام...

اگر که حال پرسی ام
تو نیک می شناسی ام
من از درون غ
صه ها و قصه ها برآمدم...

چه غمگنانه سال ها
که بال ها
زدم به روی بحر بی کناره ات
که در خروش آمدی

به جنب و جوش آمدی

به اوج رفت موج های تو
که یاد باد اوج های تو...

کنون گر که خنجری میان کتف خسته ام
اگر که ایستاده ام
و یا ز پا فتاده ام
برای تو، به راه تو شکسته ام...

 

                                   سیاوش کسرایی

نظرات 2 + ارسال نظر
ژوبین جمعه 19 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ق.ظ http://jobin.blogsky.com

سلام
وبلاگ خوب و جالبی دارین
اگه تمایل داشتین با هم تبادل لینک کنیم
........ژوبین...........

از زتدگی شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:17 ق.ظ http://ahmadnia.net

سلام. متاسفم که وقتی از اخلاق می گوییم انگار از دوستی از دست رفته سخن می گوییم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد