دیرگاهیست که در خاطر شیدای منی
و در این غمکده ، چون ماه شب تار منی
عاشقی جرم قشنگ من و تو ، باور کن
که تو همدرد من و مرهم هر درد منی
من اگر دورم و دلتنگ از این فاصله ها
تو چو فانوس سپید ، روشنی راه منی
ای تو بی رنگ و منزه ز ریا و تزویر
تو که همرنگ دل و آینه قلب منی
به خدا هیچکسی غیر تو همراه نشد
تو که آوای دل خسته و تنهای منی
رنگ می گیرد این روح کویری از تو
رنگ آبی سخاوت تو که دریای منی
|