آن که بی باده کند جان مرا مست کجاست؟
وانکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟
دیوان شمس
آنچنان زندگی ات را بساز که گویی زندگی جاودانه داری و آنچنان رفتار کن که گویی اکنون آخرین لحظه زندگی توست.....
حضرت علی (ع)
اگه بخوای بگی مگه این عمر چند ساله چه ارزشی داره که این همه باید حدودو رعایت کنم و زحمت بکشم که چی بشه.قسمت اول این روایت بهت امید میده
اگه می خوای بگی خوب حالا که فکر میکنم جاودانه ام.هرچه بادا باد و هرکاری دلم بخواد میکنم.بهت میگه که باید طوری رفتار کنی که اگه بگن این آخرین لحظه زندگیته بازم همونطور رفتار میکنی یا نه؟!....
دو قسمت این حدیث از هم جدا نیستند... اونقدر که از اون دنیا ترسوندنمون به ساختن این دنیامون تشویق نشدیم........
بیهوده خیال ماه کردم ، ای وای که اشتباه کردم
ای دوست مبین خطا گناهم ، این نیست نخست اشتباهم
هر روز ز مستی و خماری ، زین سان کنم اشتباه کاری.....
شد غلامی که آب جوی آرد ، آب جوی آمد و غلام ببرد......
بعضی وقتا برای یه چیزی هرچی سعی میکنی نمیشه... نشدن که خوبه..عکسش اتفاق می افته... گاهی یه دوست میخواد کمکت کنه اما حالت بدتر میشه..... میخواد ابروتو درست کنه چشتم در میاره!... میخواد سبب ساز بشه ، سبب سوز میشه....
خلاصه یه کاری اگه بخواد بشه میشه........
سوگوار لحظه های گذشته بودنم که فایده نداره....
مجنون را گفتند که لیلی آمد..گفت : من خود لیلی ام و سر به گریبان فرو برد..یعنی لیلی با من است و من با لیلی........
تمهیدات عین القضات همدانی
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر .. خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا .. گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
هرکه ما را یاد کرد ایزد مر او را یار باد .. هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد
هرکه اندر راه ما خاری فکند از دشمنی .. هر گلی کز باغ وصلش بشکفد بی خار باد......
میر سید علی همدانی
این شعرو آقای خاتمی روز خداحافظی از ریاست جمهوری خوند...
شما می توانید با گوش دادن به سخنان دیگران آنان را اغوا کنید...
دین راسک
*****
من با آن چه می گویی مخالفم، ولی تا پای جان ایستاده ام تا تو بتوانی آزادانه حرفت را بزنی... ولتر
زندگی بیشترش سوختن است..درس آموختن است....
زندگی نیست به جز حرف محبت به کسی..ورنه هر خاک و خسی زندگی کرده بسی....
زندگی فانوسی است لب دریای خیال آویزان..می توان آن را دید و نه بیش..روشن است اما به اندازه خویش......
زندگی تابلویی است نیمه راه که ز سرمنزل مقصود خبر می آرد..کار او هشدار است ..گر مسافر رهش بیدار است....
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد..دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد....
زندگی زندانی است که در آن بیشتر از زندانی زندانبان دارد....
زندگی دین بزرگی است که بر گردن ماست.........