ایستاده
« ابر و
باد و
ماه و
خورشید و فلک» از کار
زیر این برف شبانگاهی
بدتر از کژدم
می گزد سرمای دی ماهی.
کرده موج برکه در یخ برف
دست و پای خویشتن را گم.
زیر صد فرسنگ برف،
اما
در عبور است از زمستان دانه گندم
شفیعی کدکنی
آره ولی به رویای جوانی چی کار داشت
رویای جوانی همون برفا بود.. برفایی که هم مایه زندگی دانه گندم بود و هم بار سنگینشو به اون تحمیل کرد........