رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

  

چقدر زیاد شدن آدم های واداده ای که قایقشون به هر جهتی بره اونا هم میرن... گاهی یه پارویی هم میزنن اگه سر قایق به جهت درست قطب نمای ذهنشون در حرکت باشه!....

کی گفته "هر لحظه به رنگی"بده؟!

  

هیچ وقت نشو کف دست طرف ات... بذار همه چیز مبهم بمونه... افاضات روانشناسانه اتو بذار واسه آدمایی غیر از طرف ات... بترس از اینکه قانون رفتاری ارائه بدی!، چون بعدش تحت هیچ شرایطی نمیتونی ازش عدول کنی... انقدر که "آره" میگی، "نه" هم بگو، حتی شده الکی یه چیزیو موقتا دریغ کن... طرف اتو به چیزی عادت نده که اگه یه بار نشد اون کارو انجام بدی، بشه موضوع ذهنی واسه اش...

فارغ از شخصیت طرف؟!..

اگه دوست نداری دروغ بشنوی، خوب باید یاد بگیری که طرفتو بهش مجبور نکنی!....

به دلم نشسته!

 

 

پختگی دلنشین و منطق خاصی تو چهره اش میبینم... موقع رای دادن با یه دختر کم سالی که احتمالا دخترش بود رفتار خاص و جالبی داشت... حلقه ازدواجش برام خیلی معناداره!...

  

چرا حاضریم برای توجیه خودمون هم که شده، پا روی حقی که علیه ماست بگذاریم؟!... 

ساده ترین حالتش اینه که مثلا چیزی خریدیم اما با کسی که چیز بهتری رو معرفی میکنه و ما هم میدونیم که راست میگه، اما باهاش کل کل می کنیم...همین ایده وقتی رشد می کنه و تو یه فضای بزرگی رخ میده، خودشو نشون میده.. وقتی که حق بزرگ و مسلمی رو نفی میکنی..وقتی که تو عادت کردی به این کار...

بلندی های پرواز

   

زمان در خواب و دریا قصه پرداز
خیالم در بلندی های پرواز
ز تلخی های پایان، می رسیدم
به شیرین شگفتی های آغاز! ... 

                                     فریدون مشیری