عالی جناب، ملاحظه دارید یکی از اموری که روزگار در افشای آن سخت تعصب دارد جرم
بی گناه است..
همانطور که حضرت امام حسین(ع) می فرمایند ممکن است حقیقت برای مدتی پنهان بماند اما باطل هرگز پیروز نمیشود..اینجانب اعتقاد دارم در برابر این گروه باید صبر کرد و تصمیم بی اشتباه زمانه را به نظاره نشست..
بیشک شما هم با من هم عقیده هستید که رفع ظلم از بیگناه نه تنها فعل زمانه بلکه از سنتهای غیر قابل تغییر الهی است....
تبارک الله احسن الخالقین
یعنی به! ببین چه ساختهام! از آب و گل! روح خودم را در او دمیدم و این چنین شد!
و این است که مرا این چنین میشناسد! که خود را میشناسد که گفتهاند: خود را بشناس تا خدا را بشناسی، چه -خود- روح خدا است در اندام تو ای مانی من! ای مبعوث هنرمند بسیار دان من، ای آشنای نازنین گرانبهای نفیس من، ای روح من، خود من!
و من نخستین بار که در رسیدم آن من پولادین خویش را که غروری رویین بر تن داشت، غروری که با هر ضربهای که روزگار بر آن فرود آورده بود و هر گرزی که حوادث بر سرش کوفته بود سختتر گشته بود، بر قامتش فرو شکستم که در راه طلب این اول قدم است، چه غرور حجاب راه است که گفتهاند نامرد غرورش را میفروشد و جوانمرد آن را میشکند، نه به زر و زور، بل بر سر دوست که غرورهای بزرگ همواره بر عصیان و صلابت سیراب میشوند و یکبار از تسلیم و شکست سیراب میشوند و سیرابتر و آن بار آن هنگام است که این معامله نه در کار دنیا است که در کار آخرت است...
دکتر علی شریعتی
><> عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ
تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون َ<><
حضرت خدا..سوره بقره آیه 216
چه بسا چیزى را خوش نمىدارید و حال آنکه براى شما خوب است... و بسا چیزى را دوست مىدارید و آن براى شما بد است ؛ خدا مىداند و شما نمىدانید...
نقل است حسن بصری می گفت:از سخن مستی عجب داشتم..مستی را دیدم در میان وحل (گل ولای) راه می رفت، افتان و خیزان...
گفتم: قدم ثابت دار تا نیفتی..
گفت: تو قدم ثابت دار کرده ای شیخ با این همه دعوی؟ من اگر بیفتم مستی باشم به گل آلوده، برخیزم و بشویم. این سهل است...
اما از افتادن خود بترس که خلقی با تو بیفتند!..
تذکره الاولیاء عطار نیشابوری
وقتی الگو هام یا کسایی که بزرگشون میدونم اشتباه میکنن حس خوبی بهم دست میده.. دست یافتنی تر و همذات تر میپندارمشون... اما تا وقتی که این اشتباهها خیلی بزرگ نشدن.. اونوقت دیگه پشت خودمو خالی میبنم.. پوچ میشم!
ـ توقعتو کم کن تا زندگیت قشنگ بشه..
+ چطوری؟ مگه میشه بی هیچ انتظاری کاری واسه کسی انجام داد؟
ـ چرا نمیشه.. آدما رو واسه خودت نخواه..انتظار نداشته باش که جوابتو بدن..اینطوری هی پیش خودت فکر نمی کنی که چرا من اینجوری کردم اون اینجوری نکرد.. پس حالا منم این طوری می کنم..
+ اینجوری پس خودم چی؟
ـ اتفاقا واسه خودت میگم.. فکر کن همه شعور اینو ندارن که لطف تو رو درک کنن..اصلا فکر کن میخوان ازت سوء استفاده کنن..می خوان سوارت بشن.. اونوقت اگه طرف همون انسانی بود که شعور و درک لمس محبت تو رو داشت.دو دستماله می رقصی!...
البته خوب وقتی یه نفر کارش همیشه همینه که دیگه تو خوبیتو تکرار نمی کنی.. بدن تو هم پاد زهر داره برا زهر.. خودتو ازش دور می کنی
فوتبال های euro2008 آخر لذت این روزهامن.. تکنیک فوق العاده اروپایی ها و فیلمبرداری های عالی (مخصوصا دوربین ۳۰ام که با هلیکوپتر بی صدا از اون بالا صحنه ها رو شکار میکنه) مزید بر علت شدن تا شبای خوبی تا ۹تیر داشته باشم... تا وقتی مشغولشم ذهنم آزاده..
متکا تو بغل و چشما خیره به tv. بی خیال همه دنیا کیف میده حسابی..بابا اینام خوششون میاد .وقت گل دوتایی جیغ میزنن!
خلاصه همه چی باعث شده که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش...
پی نوشت : اینا عیش آدمیه که تا پارسال.سالی ۲تا بازی به زور میدید!
اخوان ثالث
گاهی اوقات دلم میخواد یکی با پنبه سرمو ببره!.. خودمم میدونم الکی میگه ها اما به قول معروف لوسم میاد..البته اگه ادامه پیدا کنه به شعورم برمیخوره و کاسه کوزه خنگ بازیمو جمع میکنم!
انگار بدمونم نمیاد با زبون بازی غافلمون کنن..
بعضیا ترجیح میدن طرفشون با هر راهی که میشه(دقیقا به همون معنای ماکیاولیزمی اش منظورمه) آرومشون کنه (و اون احساس ناراحتی رو شیفت بده به یه وقت نامعلومی) ولی با کسان دیگری هم سر و سرّی داشته باشه.خیالی نیست!...
بغض خفه کننده ای گلومو گرفته... هر لحظه میخواد بترکه اما بیشتر از چند قطره اشک که گونه هامو خیس کنه نیست... نه حرفم میاد و نه دوست دارم چیزی بگم...
خسته ام از دنیایی که جواب راستی و فداکاری و تحمل ماهها و سال ها زحمت.اونی نیست که انتظارشو داری...
آدمایی که به چشم یه فرصت برای بالا رفتن خودشون بهت نگاه میکنن..آدمایی که تو رو پول میبینن.کتاب میبینن.پله واسه بالا رفتن میبینن..و هزار چیز دیگه که نگفتنش بهتره....
خسته ام از بی حرمتی ها و اندازه نگه نداشتن ها...... نه صدایی نه سکوتی؛نه درنگی نه نگاهی