رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

رویای جوانی

من برای سال ها می نویسم

وای از دروغ

از مصاحبت دروغگو بپرهیز که دروغگو چون سراب است. دور را نزدیک می نماید و نزدیک را دور....

                                                                            حضرت محمد (ص)

دلی از سنگ می خواهد

خروش و خشم توفان است و، دریا،

به هم می کوبد امواج رها را .

دلی از سنگ می خواهد، نشستن،

تماشای هلاک موج ها را!

دوست دارم دنیا همیشه روی خوبشو نشونم بده

موقعیت هایی که میشه به کسی کمک کنی نعمتهای پنهان خدا هستند... کم نیستن کسایی که نظرشون اینه که آدما همدیگرو تنها میذارن یا نامردی میکنن پس نباید براشون کاری کنی... من اینو قبول ندارم.. باید تا جایی که از دستت برمیاد به کسی که ازت چیزی میخواد کمک کنی...

نه اینکه بی مهریو تا حالا تجربه نکرده باشم یا سرم به سنگ نخورده باشه .. اما دوست دارم دنیا اونقدر طرف تلخ ماجرا رو نشونم نده  تا همیشه بر این رفتارم پایدار بمونم و خدا هم توان اینو بهم بده که بتونم چراغ امیدی باشم برای دوستایی که ازم چیزی میخوان...

سر فدای دوست کردن پیش ما دشوار نیست...دانم این ناقابلی ها قابل گفتار نیست

ای که هزار، هزار شمع در انتظار یک نگاه تو سوختند

مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
!من دچار خفقانم، خفقان
من به تنگ آمده ام ، از همه چیز
:بگذارید هواری بزنم
!آی
با شما هستم
!این درها را باز کنید

:من به دنبال فضایی می گردم
،لب بامی
،سر کوهی
دل صحرایی
.که در آنجا نفسی تازه کنم
!آه
می خواهم فریاد بلندی بکشم
!که صدایم به شما هم برسد

،من به فریاد
همانند کسی
،که نیازی به تنفس دارد
مشت می کوبد بر در
،پنجه می ساید بر پنجره ها
.محتاجم

!من هوارم را سر خواهم داد
چاره ی درد مرا باید این داد کند
از شما خفته ی چند
چه کسی می آید با من فریاد کند؟

من تو را بیدار می دانم

امام رضا(ع) برای ما تنها امام ماست که خیلی راحت میشه رفت حرمش و راز و نیاز کرد...

۱۲۸۰سال از روز تولدشون میگذره...

خودت کمکمون کن..تنهامون نذار....

یا علی موسی الرضا

ای پاک مرد یثربی در توس خوابیده

من تو را بیدار می دانم....    اخوان ثالث

چند میگویی سخن از درد و عیب دیگران

گوهر خود را هویدا کن

کمال اینست و بس

خویش را در خویش پیدا کن

 کمال اینست و بس

چند میگویی سخن از درد و عیب دیگران ، خویش را اول مداوا کن

 کمال اینست و بس

پند من بشنو به جز با نفس شوم بدسرشت ، با همه عالم مدارا کن

 کمال اینست و بس

چون به دست خویشتن بستی تو پای خویشتن ، هم به دست خویشتن وا کن

 کمال اینست و بس

 

کنار هم، گناه و بیگناهی!

لب دریا، جدال تور و ماهی،

ز وحشت می رود چشمم سیاهی،

تپیدن های جان ها بود بر خاک،

کنار هم، گناه و بیگناهی !

                                                                        فریدون مشیری

آشفته ام از دروغ ، آشفته

آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای ، از این آشفته ام که دیگر نمیتوانم تو را باور کنم...

                                                                                   فریدریش نیچه

 

دروغ دروازه همه بداخلاقی هاست...وقتی دروغ میگی مجبوری فرار کنی..چند تا دروغ دیگه هم بگی..مجبوری بداخلاق باشی..باید حقیقتو انکار کنی..مجبوری دیگرانو ناراحت کنی...و...

آخرشم رسوایی و تنهایی

 

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: « کدام لاستیک پنچر شده بود؟»....!!!!

عذر می خوام اینو میگم

عشق این توانایی را می دهد که بگویید پوزش می خواهم!.......

                                                                                            کن بلانچارد

چشمه زندگانی

گفتم چشمه زندگانی کجاست؟.. گفت در ظلمات.. گفتم راه از کدام جانب است ؟.. گفت از هر طرف روی، اگر روی، راه بری.......

                                                                       عقل سرخ سهروردی

به خودت سخت نگیر

زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار بهترین چیزها زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری....

                                                                                         گابریل گارسیا مارکز

آرام و رها شناور بر امواج زندگی

تو زندگی برا غصه خوردن زمینه زیاده اما بیشتر از اون برا شاد بودن.... تو محیط زندگی ما ها انقدر مسایل هست که میشه باهاش صدها سال زانوی غم بغل کرد..بهت فرصت خستگی درکردن هم نمیدن!...اما چاره چیه؟.... باید به خوبی ها نگاه کرد و به زندگی لبخند زد.......