-
بعضیا
یکشنبه 5 اسفندماه سال 1386 20:04
به زخمی مرهمم کس را و زخمی میزنم کس را، شگفتآورترینم من، چنینم، جمع اضدادم...
-
زنده باش
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 11:30
زمان بیکرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج به پای او دمی است این درنگ درد و رنج بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش هوشنگ ابتهاج
-
ارشد۸۶
چهارشنبه 1 اسفندماه سال 1386 11:36
بارانی باید.. همه چیز گاه اگر کمی تیره می نماید... باز روشن می شود زود.. تنها فراموش نکن این حقیقتی است : بارانی باید تا که رنگین کمانی بر آید و لیموهایی ترش تا که شربتی گوارا فراهم شود.. و گاه روزهایی در زحمت تا که از ما انسانهایی تواناتر بسازد.. خورشید دوباره خواهد درخشید..زود..خواهی دید..... کالین مک کارتی پی نوشت...
-
روزان ابری
یکشنبه 21 بهمنماه سال 1386 16:10
بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سرآید
-
شاید این جمعه بیاید..شاید
پنجشنبه 18 بهمنماه سال 1386 21:01
دلم هر لحظه می گوید... تو را من چشم در راهم
-
خویش را در خویش پیدا کن
چهارشنبه 10 بهمنماه سال 1386 23:20
تمام مصیبت هایی که بر ما وارد می شود مربوط به یک نفر است و آن هم خود ما هستیم.... ناپلئون
-
گفت با ما منشین
پنجشنبه 4 بهمنماه سال 1386 16:29
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست لسان الغیب
-
به یاد یار و دیار
دوشنبه 24 دیماه سال 1386 16:10
نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویه های غریبانه قصه پردازم به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار که از جهان ره و رسم سفر براندازم حافظ شیرازی
-
تنها تو
سهشنبه 11 دیماه سال 1386 10:41
تو زیبا ترین رویای جوانی من جاودانه ترین عشق زندگانی من تنهاترین رویایی که حقیقت زندگی ام شد در آن زمان عسرت که چونان غنچه ای رسیده باز شد گل سرخی زیبا که جا به جای من خوار شده پر از خار را در باغچه ی کوچک زندگی زینت می داد درست مثل قطره های زلال باران که بر زمین ترک خورده ببارد وبوی خوش خاک مرطوب را بی هیچ منتی به...
-
عید غدیر۸۶
جمعه 7 دیماه سال 1386 15:27
و تو ای علی... و تو ای علی، ای شیر و تو ای علی، ای شیر، مرد خدا و مردم رب النوع عشق و شمشیر ما شایستگی شناخت تو را از دست داده ایم شناخت تو را از مغزهای ما برده اند اما عشق تو را، اما عشق تو را علی رغم روزگار در عمق وجدان خویش در پس پرده های دل خویش همچنان مشتعل نگاه داشتیم چگونه؟ چگونه تو عاشقان خویش را در خواری رها...
-
به انتظار قدمهایت زیستن
جمعه 30 آذرماه سال 1386 11:00
بدان که مصراع زندگیم با قافیه تو پایان خواهد یافت.. بیا که اگر تو بیایی تمامی شبهای یلدای غم سپیده صبح را مهمان همیشگی دلم خواهد کرد...
-
تنها دل ما دل نیست
چهارشنبه 28 آذرماه سال 1386 09:04
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بربخورد... نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد... راهی نروم که بیراه باشد... خطی ننویسم که آزار دهد کسی را... یادم باشد که روز و روزگار خوشست... همه چیز روبراه است و بر وفق مراد است و خوب... تنها دل ما دل نیست........
-
تنها خوشبخت بودن
شنبه 24 آذرماه سال 1386 22:02
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است... دکتر علی شریعتی
-
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
شنبه 24 آذرماه سال 1386 16:53
امروز قرعه کشی عمره دانشجویی دانشگاه بود... توسالن شاید حدود ۵۰۰ نفری چشم انتظار داشتند که اسمشون از سیستم قرعه کشی (که البته کامپیوتری بود)بیرون بیاد و روی اون پرده بزرگ نوشته شه... دخترایی که اسمشون درمیومد و تو جمع بودن با جیغ و هورا کشیدن ابراز احساسات میکردن اما پسرا پا میشدن حاج آقا میشدن و با همه روبوسی میکردن!...
-
هفته های زودگذز و ...
جمعه 23 آذرماه سال 1386 09:24
در هجر تو کار بی نظام است مرا شیرین همه تلخ و پخته خام است مرا خواجه عبدالله انصاری
-
دسته بندی انسان ها از نگاه دکتر شریعتی
جمعه 23 آذرماه سال 1386 00:38
دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است دسته اول ؛ آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند. دسته دوم ؛ آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند...
-
من برای سال ها مینویسم
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1386 16:24
من برای سال ها مینویسم... سال ها بعد که چشمان تو عاشق میشوند... افسوس که قصه مادربزرگ درست بود.. همیشه یکی بود یکی نبود.....
-
غرور
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1386 12:02
نیازو تو خودم کشتم که هرگز تا نشه پشتم زدم بر چهره ام سیلی که هرگز وا نشه مشتم من آن خنجر به پهلویم که دردم را نمی گویم به زیر ضربه های غم نیفتد خم به ابرویم هیچوقت دوست نداشتم روی نیاز به کسی بندازم.. همیشه هم خودم کارایی که به اشارت یه دوست خیلی بهتر انجام میشه رو انجام میدم ...حتی اگه خانوادم بخوان از کسی چیزی...
-
فقط باید نگاه کنی
سهشنبه 20 آذرماه سال 1386 18:47
آدم گاهی از درون چیزی کوچک ، می تواند چیزهای بزرگی برای زندگی کشف کند..در این مواقع هیچ نیازی به توضیح نیست..فقط باید نگاه کنی.... اونجاکی
-
تنها لباسشان همرنگ آدمی است
دوشنبه 19 آذرماه سال 1386 15:00
گفتم: نگرد...نیست اینان که دیده ای ، در کوچه های شهر یا غول رهزنند یا گول برزنند تنها لباسشان همرنگ آدمی است خندید و گفت : آی..از خویشتن ملول! انسان حقیقتی ست کو را نمی توان مانند عطر گل در غنچه ها شناخت او را نمی توان در کوچه باغ یافت یا در خیال یافت باروی محکمی ست باید به دست خویش یک عمر، خشت خشت بر هم نهاد و ساخت
-
که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو
جمعه 16 آذرماه سال 1386 22:59
خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن ز غم های دگر غیر از غم عشقت رها کن تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری شکسته قلب من جانا ، به عهد خود وفا کن خدایا بی پناهم ، ز تو جز تو نخواهم اگر عشقت گناهست ، ببین غرق گناهم دو دست دعا ، فرا برده ام به سوی آسمان ها که تا برکشم ، به بال غمت ، رها در کهکشان ها چو نیلوفر عاشقانه...
-
می توان آیا به دل دستور داد؟
پنجشنبه 15 آذرماه سال 1386 14:15
دست عشق از دامن دل دور باد! می توان آیا به دل دستور داد؟ می توان آیا به دریا حکم کرد که دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود : ایست! باد را فرمود : باید ایستاد؟ آن که دستور زبان عشق را بی گزاره در نهاد ما نهاد خوب می دانست تیغ تیز را در کف مستی نمی بایست داد..... قیصر امین پور
-
مخلصان را نه به وضع دگران می داری
چهارشنبه 14 آذرماه سال 1386 16:23
روزگاریست که ما را نگران می داری مخلصان را نه به وضع دگران می داری نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ همه را نعره زنان جامه دران می داری حافظ شیرازی
-
عدل خدا خوبه؟!
دوشنبه 12 آذرماه سال 1386 23:03
<>< الهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک ><> الهی با فضل و بخشش خودت با ما رفتار کن و نه با عدلت عدالت خدا شاید در ظاهر دنیا آشکار نباشه.. علتشم اینه که حکمت همه چیزو نمیدونیم اما خدا خوب میدونه چه کار داره میکنه... عدالت تو فطرت همه ادما ارزش داره و همه اونو طلب میکنن اما یه جا هست که عدالت خدا رو...
-
عشق واقعی
دوشنبه 12 آذرماه سال 1386 00:06
وداع یه مادر با بچه هاش تلخ ترین پایان واقعی ترین عشقه ...گرچه هرگز این عشق نمی میره و انجامی بر اون متصور نیست اما یه جورایی انتهای خطه.. وقتی که محبت اون مادرو به یه طوطی میبینی.بغض فروخفته در گلوش برای قربون صدقه رفتن بچه هاش برات تداعی میشه و ............. من قبول ندارم که عشق مادر به بچش غریزه اس و لابد از همین...
-
الهی، ان را که عشق نیست، ارزش چیست؟
شنبه 10 آذرماه سال 1386 17:52
الهی، خنک آن کس که وقف تو شد! الهی، عارف را با عرفان چه کار، عاشق معشوق بیند، نه این و آن الهی، خوشا آن دم که در تو گمم! الهی، ان را که عشق نیست، ارزش چیست؟ الهی، عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم الهی، همه این و ان را تماشا کنند و من خود را، که تماشایی تر از خود نیافت الهی، چون است که در خود می نگرم...
-
نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان
شنبه 10 آذرماه سال 1386 02:38
نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان اگر که دل بساری به مهر ورزیدن اگر که دیده ات خو نکند به بد دیدن فریدون مشیری
-
جمعه ها چشم انتظار
جمعه 9 آذرماه سال 1386 11:43
بیا بگشای در بگشای دلتنگم
-
عشق سر حکم
چهارشنبه 7 آذرماه سال 1386 23:37
عاشقان را بر سر خود حکم نیست ... هر جه فرمان تو باشد آن کنند دیوان حافظ
-
شادی با هوش ها
چهارشنبه 7 آذرماه سال 1386 17:17
شادی ، کمیابترین چیزی است که در افراد هوشمند یافتهام .... ارنست همینگوی